سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر اندیشه است . [امام علی علیه السلام]

بی فا

 
 
6 انگشتی(دوشنبه 86 اسفند 20 ساعت 8:5 عصر )
جک شش انگشتی

 جک شش انگشتی تاره وارد آن شهر شده بود، دو روز بود که غذا نخورده بود، کمی فکر کرد و راه حلی به ذهنش رسید و به یک پیرمرد گفت: دوست داری ?? دلار کاسب بسی؟ پیرمرد گفت: حتما. جک او را با خود به یک رستوران برد و رو به مشتریان کرد و گفت: با شما ??? دلار شرط می بندم که من و رفیقم روی هم انگشتان بیشتری داشته باشیم! مشتری ها هم که کله شان گرم بود متوجه شش انگشت او نشدند و شرط بستند. اما جک هم یادش نبود که به دست های پیرمرد نگاه کند. پیرمرد یک انگشتش را از دست داده بود 

سالواتوره.ام.جی







بازدیدهای امروز: 12  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 7088  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «